شروع مکالمات و ساخت یک زنجیره
سلام خدمت شما عزیزان، شاید هنگام برقراری و شروع مکالمه با دیگران سوالاتی ذهن شما را درگیر کند، سوالاتی چون جملات مثبت برای شروع مکالمه چیست ؟ چگونه یک مکالمه را شروع کنیم ؟ می خواهم با یک سوال شروع کنم. چند نفر از شما اشخاصی که کنار شما نشسته اند را از قبل می شناسید؟ آیا به یاد دارید که اولین مکالمه شما با این افراد در چه زمینه ای بود؟ باید بگوییم که مکالمات بین افراد، همانند دانه های ریز یک زنجیر فلزی هستند و هر با که شما با یک شخص غریبه صحبت می کنید یک دانه زنجیر شکل می گیرد و تمام مکالمات شما با آن شخص پس از مدتی باعث قوی تر شدن این زنجیر می شود. در هر روز هر کدام از ما با افراد غریبه زیادی ملاقات می کنیم: سوپرمارکتی، راننده تاکسی و شاید منشی دفتری که شما تازه واردش شدید و باید گفت که با هر مکالمه جدید یک زنجیر جدید می سازیم و بلاخره در انتها یک شبکه به هم پیوسته عظیم جهانی از مکالمات خودمان می سازیم. شبکه به هم پیوسته جهانی، کلمه جذابیه، فکر کنم یه جایی شنیدمش(WWW). درسته، مگه نه؟ یک مکالمه، یک چیز شگفت انگیز. می توان گفت که هر مکالمه یک ماجراجویی به حساب می آید.
افراد اطراف شما جزو شبکه ارتباطی شما هستند!
مکالمه به شما یک دید تازه می دهد، مکالمه درهای جدیدی را به روی شما باز می کند. مکالمات می توانند باعث جنگ و یا صلح باشند. مکالمات شخصیت ما را به عنوان یک انسان تعریف می کنند. به این فکر کنید که تمامی کسانی که توی زندگی شما هستند، یک روز غریبه بودند و هیچ چیزی از آن ها نمی دانستید تا این که اولین مکالمه را انجام دادین. من امروز اینجا هستم که به شما بگوییم که با افراد غریبه حرف بزنید، مکالمه برقرار کنید، من امروز می خواهم به شما بگوییم که چگونه می توانید با 7 روش با همه مکالمه برقرار کنید
در زمان کوتاه اعتماد طرف مقابل را به دست آوریم
من مجری رادیو هستم و عاشق حرف زدن با دیگرانم. واقعاً عاشق این کارم و خیلی خوشحال هستم که این کار را انجام می دهم. روز های من به این صورت شروع می شوند که هر روز صبح وارد یک اتاق خالی می شوم و میکروفونم را وصل می کنم و با 1.6 میلیون نفر مکالمه برقرار می کنم که حتی نمی توانم آن ها را ببینم. می دانید سخت ترین قسمت این کار کجاست؟ زمان. در یک برنامه 4 ساعته تنها 20 دقیقه وقت دارم و فقط همین مقدار می توانم صحبت کنم و باید در این 20 دقیقه شما را قانع کنم که بهترین دوست شما هستم. چطوری این کار را انجام می دهم؟ چگونه مکالمه برقرار می کنم؟ تنها 20 دقیقه زمان دارم که به شما اطلاعات بدهم، شما را هیجان زده کنم و شما را درگیر بحث کنم، اما مهم تر از همه این است که در هر 20 دفعه که میکروفون را خاموش می کنم باید کاری کنم که بر روی لبان شما خنده بنشیند، ولی نمی توانم شما را ببینم و هیچ چیز از شما نمی دانم و نمی توانم واکنش شما را متوجه شوم.
فرصتی برای یاد گرفتن یک موضوع جدید
چطوری این کار را انجام می دهی؟ چطوری با یک غریبه حرف می زنی؟ خب باید بگوییم این 9 سال کار در رادیو این ترفند ها را به من یاد داد. غریبه ها همه جا هستند و همیشه به ما گفته شده که با غریبه ها صحبت نکنیم، ولی نظر من مخالف این است. هر غریبه با خودش یک فرصت را ایجاد می کند، فرصتی برای یاد گرفتن یک چیز جدید، فرصتی برای یک تجربه جدید که هیچ وقت وجود نداشته، یا شنیدن یک داستان که تا به حال نشنیده اید.
شکستن سد با گفتن اولین کلمه
قطعاً این لحظه را تجربه کرده اید که با شخصی که نمی شناسید در یک اتاق نشسته اید و به سمت دیگر اتاق نگاه می کنید و آن غریبه را می بینید و با خودتان فکر می کنید که می خواهم با این شخص صحبت کنم و حتی می توانید اولین کلماتتان را بشنوید، اما این کلمات اصلا از دهان شما خارج نمی شنود و کلمات بالا و پایین می روند و نمی دانید که مشکل از کجاست. توصیه من به شما این است، پیش خود بگویید بدترین اتفاقی که می تواند رخ بدهد چیست؟ آن شخص با شما حرف نزد، خب همین الان هم با شما صحبتی نمی کند، اولین کلمه سد را می شکند، واقعاً به عقیده من اولین کلمه مثل یک سد می ماند اما همین که کلمه اول را به زبان بیاورید همه چیز در سراشیبی قرار می گیرد، پس ساده شروع کنید، با یک سلام، کاری رو انجام بدهید که یک بولینگ باز حرفه ای انجام می دهد، تمام اشتیاق و انرژی مثبت خود را جمع کنید، یک لبخند بزنید و بگویید سلام. همین الان بیایید اون لحظه عجیب را بازسازی کنیم، به سمت کسی که کنار شما نشسته است برگردید، دست خود را جلو ببرید و بگویید سلام، زود باشید، عاشق این خنده هستم، چرا ما را مجبور به این کار می کند؟ اولین کلمه سد را می شکند. می دانید، این چالشی هست که هر روز با آن روبرو می شویم. زمان. ما در رادیو 90 ثانیه وقت داریم و باید یک مکالمه به یادماندنی با یک غریبه داشته باشیم. پس چگونه انجامش می دهید؟ بزرگترین چالش این کار چیست؟ حقیقتاً اگر در چاله گیر کنیم.
سلام. چطوری؟
خوبم
چه خبر؟
خبری نیست
خب بگو ببینم چه خبر جدیدی داری؟؟
بفرمایید، 45 ثانیه از دست رفت. درسته؟ خب این توصیه من به شماست که بیخیال خوش و بش بشوید و سوال های واقعی بپرسید و نترسید، به من اعتماد کنید. از حجم ارتباط انسان ها با خودتان شگفت زده می شوید، پس هر سوال شخصی که دوست دارین بپرسید. شاید: چه اسم جالبی، والدین شما چجوری این اسم را انتخاب کردن؟ داستانی پشت این موضوع هست؟ یا چند وقت که در این شهر زندگی می کنید؟ روز اولی که اینجا آمدید را به خاطر دارید؟ جواب این سوالات همیشه یک جواب منحصر به فرد است، همیشه یک چیز شخصی.
تاثیر شروع یک مکالمه
سوال مورد علاقه من این است: از کجا میاید؟ خانواده شما کجا زندگی می کنند؟ بدون احتمال شکست هر بار که سوار تاکسی می شوم این کار رو انجام می دهم و این سوال رو می پرسم، از کجا آمده اید؟ خانواده شما کجا زندگی می کنند؟ بگذارید یک داستان کوتاه برای شما تعریف کنم، یک شب که داشتم به خانه بر میگشتم سوار یک تاکسی شدم، در را باز کردم و نشستم و گفتم، از کجا آمده اید؟ خانواده شما کجا زندگی می کنند؟ و راننده 60 ساله پاکستانی شروع می کند به تعریف کردن و در مورد زندگیش و شهر پیشاور. ما در مورد سیاست صحبت کردیم، در مورد موسیقی، خانوداه، همسرش و مزرعه او صحبت کردیم و 20 دقیقه بعد آن راننده تاکسی قانع شده بود که من بهترین عروس برای پسر 26 ساله اش که فارغ التحصیل از دانشگاه پیشاور بود، هستم و همان طور که از تاکسی پیاده می شدم، یک عکس پاسپورتی را با نگاه مشتاقانه در آورد تا به من نشان بدهد، باید بگویم که خداحافظی خیلی سختی بود، ولی هدف این داستان در واقع این است که مکالمه ای که با یک سلام شروع می شود می تواند به درخواست ازدواج ختم شود و این یک هشدار است.
پیدا کردن وجوه مشترک
وجوه مشترک را پیدا کنید. تا حالا با کسی روبرو شدید که مکالماتش رو مثل یک مناظره شروع می کند؟ من اهل دهلی هستم، طرف مقابل: من از دهلی متنفر هستم. بله، هیچ چیز به اندازه نظرات منفی نمی تواند باعث تمام شدن یک مکالمه شود. وقتی یک نفر را برای بار اول می بینید، سعی کنید موضوع مشترک بین خودتان و آن شخص پیدا کنید. وقتی از این نقطه شروع می کنید متوجه می شوید که ناگهان مکالمه برای شما خیلی راحت تر شده است و این موضوع به خاطر این است که ناگهان هر دو شما در یک طرف موضوعی قرار می گیرید و این یک حس بسیار قوی است. حالا، ممکن است چه چیز مشترکی با یک غریبه داشته باشید، این سوالی است که می پرسید؟
چگونه وجوه مشترک را با یک غریبه پیدا کنیم
هر چیزی می تواند باشد، درسته؟ هر دو شما در یک زمان و در یک جا هستید، ممکن است از یک کشور باشید، ممکن است هر دو شما بخواهید که باران ببارد، نمیدانم، یک موضوعی را پیدا می کنید. وقتی یک وجه مشترک را پیدا کردید، به صورت خودکار یک سری اطلاعات اولیه از آن فرد را در ذهن خود دارید، به من اعتماد کنید، می تواند به شما کمک کند. از طرف مقابل یک تعریف منحصر به فرد کنید. یک جا خواندم که انسان ها یادشان می رود چه کاری برای آن ها انجام داده ای، یادشان می رود که چه چیزی به آن ها گفته اید، اما هیچوقت یادشان نمی رود که چه حسی به آن ها منتقل کرده اید. پس سخاوتمند باشید و به بیرون بروید و از یک نفر تعریف خیلی خوب کنید. من یک باور راجع به میزان مصونیت از تعریف شدن دارم و از تجربه ای که با یک سوپر مدل فوق العاده داشتم این باور را پیدا کرده ام، من به او نگاه کردم و گفتم: وای تو خیلی زیبا هستی و هیچ عکس العملی در چهره او ندیدم و با خودم فکر کردم چطور ممکن است؟ آن جا بود که فهمیدم آن فرد نسبت به کلمه زیبا مصونیت دارد، احتمالاً امروز این کلمه را صدها بار شنیده است و یا اگر در شبکه های اجتماعی فعالیت داشته باشد به احتمال زیاد میلیون ها بار این کلمه را شنیده است. برخی از کلمات وجود دارند که همه ما نسبت به آن ها مصونیت داریم، ممکن است خوب باشد، ممکن است فوق العاده باشد و یا یک کلمه باحال باشد. از این کلمات دوری کنید، سعی کنید تعریفی را بسازید که صادقانه و قشنگ باشد، نیاز نیست دروغ بگویید. وقتی به یک نفر نگاه می کنید و می گویید، من عاشق لبخند زدنت هستم، مثل این است که بینی شما لبخند می زند و سپس چشمان شما لبخند می زند و سپس گوش شما حتی پیشانی شما لبخند می زند و ناگهان کل وجود شما می خندد، امیدوارم این تعریف را حالا حالا ها فراموش نکنید. یک تعریف منحصر به فرد و صادقانه کنید، نظر دیگران را بپرسید، همه ما نظراتی داریم، باور کنید و می خواهیم شنیده شوند و همه دوست دارند تایید شوند. پس بروید و نظر دیگران را بپرسید، اینگونه می توانید یک مکالمه دوطرفه برقرار کنید، این همان جایی است که مکالمه واقعی شروع می شود و از میزان اطلاعاتی که به شما می دهند شگفت زده خواهید شد.
فقط یک سوال ساده بپرسید
فقط با یک سوال در رابطه با نظر آن ها در خصوص یک موضوع کلی. این اشتباهی است که برخی از افراد مرتکب می شوند، نظر شما را راجع به یک موضوع خیلی سخت می پرسند و یک جور حس ترس به شما دست می دهد. در یک اتاق که یک عالمه آدم در آن نشسته اند یک شخص به طرف من می آید و می گوید : خب نظرت درباره تاثیر قیمت نفت بر روی قیمت املاک در دبی چیست؟ کمی استرس می گیرم، حس می کنم قرار است در امتحان رد شوم و در جلسه امتحان نشستم و آن فرد دارد به من درس می دهد. لازم نیست هیچ کس در اولین مکالمه ببازد، فقط یک سوال ساده بپرسید، یک موضوع کلی. قهوت چطوره؟ آخرین فیلمی که دیدی چی بود؟ نظرت راجع به فیلم را بگو.
در مکالمه حضور داشته باشید
وقتی یک فرد نظر خودش را به شما می گوید واقعاً به صحبت های او گوش کنید، برای جواب دادن گوش نکنید، فقط گوش کنید، با هم فرق دارند. و می رسیم به نکته بعدی، حاظر باشید، می دانم که قبلا تجربه کرده اید، من که تجربه کردم، دارید با یکی از ته دل صحبت می کنید و آن ها: آره آره بگو، ادامه بده، من می توانم هم زمان چند تا کار را انجام دهم، وای فای چرا انقدر ضعیفه. می دانید، وقتی کسی سعی دارد که با شما ارتباط برقرار کند، کمترین کاری که می توانید انجام دهید این است که واقعاً در این مکالمه حضور داشته باشید، با تمام قلبتان حاضر باشید و فقط آنجا باشید.
ارتباط چشمی برقرار کنید
و قسمت مورد علاقه من: ارتباط چشمی برقرار کنید، باور کنید ارتباط چشمی معجزه می کند، می توانید مکالمه را حس کنید و باور کنید، وقتی به چشمان یکی نگاه می کنید، از هر 10 با 9 بار اصلا جرات نمی کنند به جای دیگر نگاه کنند. حالا چی می شد اگر می توانستم به چشمان 1.6 میلیون نفر نگاه کنم، دیگر لازم نبود نگران حواس پرتی شما در زمان تبلیغات باشم.
به افراد حس مهم بودن بدهید
به اینجا می رسیم، نکته مورد علاقه من که فکر می کنم یک اسم خیلی جذاب دارد:
نام، مکان، حیوان، شی
این بازی رو یادتونه؟ جزئیات کوچک در مورد یک فرد را یادتان باشد، اسمشان را یادتان باشد. این موضوع بسیار مهم است، اسم افراد را یادتان باشد و برای آن ها تکرار کنید. نمی دانید چه حس مهم بودنی به آن ها می دهید و این تنها جزئیات مهم نیست، همه جزئیات دیگر را هم به یاد داشته باشید، جاهای که آن ها دوست دارند بروند، جاهای که آن ها رفته اند، جاهای که می خواهند بروند، اسم حیوانات خانگی آن ها. حال حیوان خانگی آن ها جدیداً چطوره؟ چیز های که دوست دارند. اسم فرزندانشان را به خاطر داشته باشید، این خیلی مهم است، اسم همسرانشان را به خاطر داشته باشید. این موارد کوچک در مورد افراد را یادتان باشد و برایشان تکرار کنید، از آن ها بپرسید، واقعاً علاقه مند باشید و نا خود آگاه مثل یک سرمایه گذار در زمین زندگی و احوالاتشان می شوید و آن ها برای ادامه دادن بحث احساس مسئولیت می کنند.
سخن پایانی در خصوص 7 روش برای شروع مکالمه با دیگران
بفرمایید، متوجه شدیم که چگونه یک مکالمه را روع کنیم ،7 روش خارق العاده برای شروع مکالمه با یک شخص و 7 دلیل برای اجتناب نکردن از برقراری مکالمه با یک غریبه که نمی شناسیمش. می خواهم با یک مقایسه بحث را تمام کنم. مکالمه مانند کتاب خواندن می ماند، می توانید هر صفحه ای را که می خواهید باز کنید، می توانید به سراغ بخش مورد علاقه خود بروید، تا هر وقت که بخواهید می توانید بخوانید و باور کنید که تمام آدم ها یک کتاب واقعی هستند و این خیلی من را نارحت می کند که کل زندگی بشریت به اندازه 140 نقش و عنوان جذاب شده است، چون ما این نیستیم، ما نسخه خلاصه شده نیستیم، ما کل داستان بشریت هستیم، حقمان نسبت به یکدیگر بیشتر از این ها می باشد. پس در این جهان بزرگ که به آن کتابخانه می گوییم چه کاری می خواهید انجام دهید؟ می خواهید قدم بزنید، به جلد کتاب ها نگاه کنید و فقط عناوین کتاب ها را بخوانید؟ یا می خواهید یک کتاب را بردارید و بازش کنید و شروع به خواندن کنید؟ تصمیم با خودتان است.