فیلم سینمایی رستگاری در شاوشنگ ✅ دانلود رایگان + دوبله فارسی (به همراه نقد کامل)

اندی دوفرین (تیم رابینز) در فیلم رستگاری در شاوشنگ در نقش یک بانک دار جوان بازی می کند. او به جرم قتل همسر و معشوقه پنهانی‌ اش به حبس ابد در زندان محکوم شده است. او پافشاری می‌ کند که جرمی مرتکب نشده، اما قاضی درک می کند که او گناهکار است. او سال‌ های متعدد و متمادی را در زندان می گذراند. بیشترین سرو کار او با افراد پایین دست جامعه است. افرادی مانند همجنس گرایان و قاتلین مدام او را مورد آزار قرار می دهند. راوی این داستان یکی از زندانیان سیاه‌ پوست به نام بوید ردینگ (مورگان فریمن) می باشد. او راوی داستان نیز می باشد و به این مشهور است که می‌ تواند هر چیزی را که از او بخواهند در زندان فراهم کند. او همان کسی است که اندی بعد از چند ماه با او صحبت می‌ کند و از او تقاضا می کند چکشی مخصوص برای او تهیه کند. رد در ابتدا تصور می کند که اندی برای فرار کردن از زندان از او این چکش را تقاضا می کند اما بعد از دیدن اندازه چکش متوجه می شود که بیشتر به درد شکستن سنگ های کوچک می خورد.  رد، راوی این فیلم این گونه روایت می‌ کند که سوراخ کردن دیوار زندان با این چکش کوچک شاید تا حدود ششصد سال زمان ببرد، با گذشت زمان بیشتر بعدها اندی یک پوستر بزرگ از ریتا هیورث (بازیگر زن مشهور) را از او تقاضا می کند و آن را به روی دیوار سلول خودش آویزان می کند. وقتی رئیس زندان سلول اندی را بازرسی می‌ کند، می بیند انجیل در دستان اندی است و به این دلیل دیگر او را به دلیل نصب این پوستر بر دیوار شماتت نمی کند. او سپس به کتاب انجیل در دستان او اشاره می‌ کند و می‌ گوید «رستگاری در این کتاب نهفته است اندی.» و با گفتن این جمله از سلول او خارج می ‌شود.

بعدها که رئیس زندان موقعیت و تحصیلات اندی را می فهمد از او به عنوان یک ابزار برای پول ‌شویی رشوه‌ های خود استفاده می‌ کند. رد و اندی سال های بسیاری را در زندان سپری می کنند تا اینکه روزی یک پسر جوان زندانی به شاوشنگ منتقل می شود. او فردی دلنشین است و خیلی زود به یکی از دوستان اندی بدل می شود و وقتی شرایط و داستان او را می شنود، داستان یکی از هم سلولی های سابق خود را بیان می کند که حکایت از به قتل رسیدن همسر اندی توسط آن زندان دارد. رئیس زندان بعد از این که این جوان حقیقت قتل همسر او را لو می دهد از ترس لو رفت خلاف ها و پول شویی های خود، این جوان را به محوطه زندان می کشد و دستور قتل او را صادر می کند. یک روز اندی با رد درباره یک جزیره به نام «زواتانئو» گفتگو می‌ کند، او می ‌گوید می ‌خواهد زندگی ‌اش را در آن جزیره بگذراند، به توصیف او «مکانی گرم و بدون خاطره». رد از حرف‌ های او متعجب می شود، به او می گوید که زیاد درگیر خیالات واهی نشود. وقتی به حبس ابد محکوم شده است، امید به داشتن آزادی اصلا منطقی نیست و شاید به نابودی او منجر شود. او از جای خود بلند می شود، حق را به رد می دهد و با خود فکر می کند شاید اندی فکر خودکشی را در سرش می‌ پروراند، با دوستان دیگرش نیز در این رابطه صحبت می کند و با تعجب متوجه می شود اندی امروز یک طناب تهیه کرده است و باعث می شود که آن ها با نگرانی تمام شب را پشت سر بگذارند.

فردا صبح در زمان بازرسی سلول، مسئولین زندان با صحنه عجیبی روبرو می شوند و با کمال تعجب در می یابند که سلول او خالی است و وقتی رئیس زندان از عصبانیت زیاد سنگی به سمت یکی از پوسترها که همان پوستر هنرپیشه زن است پرت می کند، متوجه سوراخی عمیق در دیوار می‌ شود. اندی طی قریب به بیست سال با همان چکش کوچک که رد می گفت سوراخ کردن دیوار با آن حداقل ششصد سال طول می‌ کشد، هر روز دیوار سلول خود را حفر می کرد و بالاخره موفق شد از زندان فرار کند. او با خودش تمام مدارک مربوط به پول شویی و مدارک شناسایی رئیس زندان که به نام او حساب بانکی باز کرده است و از راه های خلاف جمع آوری شده، برداشت و فردای همان روز به تمام شعب بانکی که رئیس زندان به نام فردی جعلی و با امضای او در بانک گذاشته بود مراجعه کرد و تمام پول ها را از حساب ها خارج نمود. او تمام مدارک و مستندات کلاهبرداری‌ و پولشویی رئیس زندان را جمع آوری کرد. آن ها را در یک پاکت تحویل به منشی بانک داد و از او تقاضا کرد به آدرس مربوطه از طریق پست ارسال کند و بعد با تمامی آن پول ها، به همان جزیره آرام و دور خود، زواتانئو فرار کرد. بعدها، رئیس زندان انجیلی که اندی در دست داشت را در اتاق خود پیدا کرد، در آن لحظه متوجه شد که او در تمام مدت، چکش را در میان آن انجیل پنهان می کرد. انجیلی که قرار بود اندی را رستگار کند، حالا با دفتر عملکردهای حقوقی رئیس زندان (دفتری که همه کلاه ‌برداری‌ها را ثابت می کرد) جابجا شده و باعث رسوایی و نابودی تمام عوامل این پولشویی ها شد. در صفحه اول این انجیل جمله‌ای نوشته شده بود که در زیر آن امضای اندی را می بینیم:

« حق با شما بود جناب رئیس! رستگاری در این کتاب نهفته است! »

بعدها رد آزاد می‌ شود و به ‌خاطر قول و قراری که مدت‌ ها قبل با اندی گذاشته ‌بوده به محلی می رود تا چیزی را که در آنجا حفر شده بود را خارج کند. آن چیز نامه ای است که توسط اندی و بعد از فرار از زندان نوشته شده بود. اندی در این نامه به رد اطلاع می‌ دهد که اندی در همان جزیره دورافتاده که با او در موردش صحبت کرده بود زندگی می‌ کند. در قسمتی از نامه، یکی دیگر از دیالوگ‌ های معروف فیلم رستگاری در شاوشنگ را می‌خوانیم:

« امید چیز خوبیه، شاید بهترینِ چیزها و هیچ چیز خوبی هیچ وقت از بین نمیره….»

فیلم رستگاری در شاوشنگ در حالی به اتمام می ‌رسد که رد پولی را که اندی برایش در زیر سنگی سیاه گذاشته‌ است بر می دارد و به جزیره ای که اندی گفته بود می ‌رود و او را در حال تعمیر یک قایق قدیمی می بیند. دانلود رایگان فیلم رستگاری در شاوشنگ با دوبله فارسی برای شما عزیزان در نظر گرفته شده است.