ساخت باورهای درست، اعتقاد و ایمان، داستان موفقیت ادیسون و ساختن ایمان برای زندگی موفق از مواردی است که در این مقاله به بحث و گفت و گو در مورد آن ها خواهیم پرداخت. به زبان ساده باور، ذهنیتی است که در ضمیر ناخودآگاه افراد وجود دارد. تفکرات ذهنی ما باورهای درونی ما را می سازند و موفقیت یا شکست ما در انجام کارها به علت همین باورهای ذهنی است.
تمرکز روی افکار مثبت سبب وقوع اتفاق های خوب در زندگی می شود. ساخت باورهای درست، اعتقاد و ایمان قابلیت های فردی افراد را تقویت کرده و کیفیت زندگی را بهبود می بخشد.
در شرایط مختلف زندگی خوش بین باشید، همواره جنبه های مثبت اتفاقات را در نظر داشته باشید و سعی کنید از پرداختن به جنبه های منفی خودداری کنید. شما با تغییر باورهای محدود کننده و منفی قادر خواهید بود ذهنتان را در جهت دست یابی به اهداف خود هدایت کنید.
با ما همراه باشید تا در ادامه به بررسی مواردی مهم در خصوص ساخت باورهای درست و داستانی کوچک برای ایجاد تغییرات بزرگ در زندگی و موارد این چنینی بپردازیم. ضمن شما قادر خواهید بود با ورود به وب سایت موفقیت موسسه ملکپور اطلاعاتی کاربردی و رایگان را در مورد ابعاد مختلف موفقیت کسب کنید.
داستان کوتاه در مورد ایمان و باور
زمانی که ادیسون در دوران ابتدایی درس می خواند مدیر مدرسه اش اعتقاد داشت که او شاگردی کودن است و عذر او را از مدرسه خواست. ادیسون در طول زندگی علمی خویش 2500 امتیاز اختراع را در آمریکا، فرانسه، بریتانیا و آلمان به نام خود ثبت کرد که عددی باور نکردنی و حیرت انگیز است.
زمانی که ادیسون به مدرسه می رفت روزی نامه ای از طرف مسئولان مدرسه نوشتند و برای مادر او فرستادند. متن نامه به این شکل بود که چون فرزند شما سوالات عجیب و غیر متعارفی می پرسد و ما احساس می کنیم که عقب افتاده است بهتر است که شما خود در خانه با او کار کنید.

زمانی که مادر ادیسون نامه را خواند به پسر خود گفت تو باید از این به بعد در خانه با من درس بخوانی چرا که آن قدر باهوش هستی که نمی توانی در مدرسه درس بخوانی و همه می دانیم که تو در آینده به یک دانشمند بزرگ تبدیل می شوی.
این بچه با این باور که تو بسیار باهوش هستی تبدیل به بزرگ ترین دانشمند دنیا شد. توماس ادیسون می گوید: ((دلیل این که بسیاری از افراد فرصت هایشان را تشخیص نمی دهند آن است که از دید آن ها همه چیز سخت است.))
موفقیت بدون سختی حاصل نمی شود بلکه با کار و تلاش زیاد به دست می آید. تنها افرادی که برای موفقیت تلاش می کنند به آن می رسند. شما با کار به یک آدم با ارزش و موفق تبدیل می شوید. عمده مردم در زیر توانایی ها و استعدادهای خود زندگی می کنند.
آن ها هرگز تمامی تلاش خود را بر روی یک کار منحصر به فرد متمرکز نمی کنند به طوری که افراد از قدرتی که دارند بی خبر هستند. همه چیز خوب است و اگر طی سال ها تمرکز خاص خود را روی این استعداد قرار دهید اتفاقات شگفت انگیزی می افتد و توانایی هایتان شما را شگفت زده خواهد کرد.
آیا برای بهترین شدن باید خاص بود؟
تمامی ما دوست داریم که خاص و منحصر به فرد باشیم. دوست داریم که دیگران را تحت تاثیر قرار دهیم اما حقیقت با علاقه ما کمی متفاوت است. در عمل اکثر افراد دور و بر ما همانند محصولات یک خط تولید هستند. افرادی شبیه به هم که هر چقدر بیشتر تلاش می کنند خاص باشند، بیشتر به هم شبیه می شوند.
مادامی که خاص بودن دغدغه ای همه گیر شود برای متفاوت بودن باید دنبال خاص نبودن رفت و اما برای ساخت باورهای درست، اعتقاد و ایمان به طور خاص باید چه کرد و این که چگونه می توانیم واقعا خاص باشیم؟
- خط فکری داشته باشید
- پیرو و دنباله رو نباشید
- به دنبال تفاوت های عجیب و غریب نباشید
- اعتماد به نفس خود را بالا ببرید
- به مضمون منحصر به فرد بودن فکر کنید
- خود را بشناسید
- از این که دیگران شما را مورد قضاوت و تمسخر قرار دهند نترسید
- برای خود هدف تعیین کنید
- تحت تاثیر احساسات دیگران قرار نگیرید
- عقاید خود را حفظ کنید و نظرات دیگران را هم بشنوید
- مستقل فکر کنید
- عمل گرا باشید
- پای حرف خود بایستید
- کسانی که از شما متنفر هستند را به حال خود بگذارید
- مدام یاد بگیرید
- تجارب جدید کسب کنید
- آن چه را که واقعا دوست دارید انجام دهید
قدرت باور و ایمان به توانستن
واقعا برای ساخت باورهای درست, اعتقاد و ایمان چه باید کرد؟ و یا این که چگونه باور کنیم که می توانیم؟
اگر شما بتوانید در آدم ها باور و اعتقادی ایجاد کنید؛ برای مثال آن ها در هر زمینه ای مثل آشپزی، درس، خوانندگی و … خاص هستند و اگر این افراد این موضوع را قبول کنند می توانند تبدیل به آدم هایی خاص شوند. این موضوع بسیار مهم است که ما چطور باورها و اعتقادات افراد را می سازیم.
زمانی که بچه ها به دنیا می آیند هیچ پیش درآمدی روی ذهنشان وجود ندارد و بر لوح ذهن آن ها هیچ چیزی نوشته نشده است. ذهن بچه ها صاف است. ما هستیم که با ساخت باورها و اعتقادات خود ذهن بچه ها را تحت تاثیر قرار می دهیم. ما با نوع تفکر خود زیبایی ها را تعریف می کنیم و این موضوع روی آن ها بسیار تاثیرگذار است.

بچه موجودی ضعیف است و پدر و مادر با نوازش و تایید به او حس خوبی منتقل می کنند. در حقیقت بچه از پدر و مادر خود تایید می گیرد. در کتاب وضعیت آخر این گونه نوشته شده است که: 37 درصد از بچه هایی که در پرورشگاه می میرند از نظر جسمی هیچ مشکلی ندارند. مشکل آن ها ذهنی است.
کودکی که بزرگ می شود دارای دو شخصیت است. والد و بالغ. شخصیت والد یعنی کاراکتری که رفتارها را از جامعه ضبط می کند و در عوض کاراکتر بالغ می گوید که من خوب هستم تو هم خوب هستی. ما باید بالغ باشیم. اگر شما بتوانید هوشمندانه و آگاهانه برخورد کنید. یعنی آن که اجازه ندهید که برای شما تعریف کنند و خودتان تعریف کنید می توانید موفق شوید. شما خود تحقیق کنید که چه چیزی درست یا غلط است.
بعضی از افراد را نمی توان تغییر داد. در حقیقت موفقیت و ساخت باورهای درست، اعتقاد و ایمان تحت تاثیر قالب های ذهنی و باورهای شخصی افراد است. مثلا شما نمی توانید باور یک فرد مذهبی را عوض کنید.
اگر شما خودتان نظام فکری، باورها و اعتقادات خود را خودتان انتخاب کنید، بالغانه هدف خود را تعیین کنید، منطقی فکر کنید و راه درست را انتخاب کنید می توانید در زندگی موفق شوید. شما باور کنید که می توانید. شما فقط باید تفکر درست داشته باشید. هیچ محدودیتی در مسیر تحقق خواسته های انسان وجود ندارد و محدودیت همان میزان است که شما آن را باور می کنید.
برنامه ریزی و انتخاب های درست داشته باشید. چیزی که الان شما هستید محصول تفکری است که دارید و به شما القا شده است. انیشتین می گوید: ((اگر شما باور کنید که خواستن توانستن است، هدف گذاری کرده و حرکت کنید قطعا همه چیز امکان پذیر است)).
فایل ارسالی آقای کریمی درباره تأثیر طرز فکر و باورها بر زندگی
چگونه باورها و اعتقادات خود را تغییر دهیم؟
برای ساخت باورهای درست، اعتقاد و ایمان چگونه باید رفتار کنیم؟ و این که چگونه باید باورها و اعتقادات خود و دیگران را تغییر دهیم؟
- باید به نقطه عطف برسید. می بایست با تمام وجود حس کنید که چیزی باید تغییر کند. شما می توانید و باید تغییر کنید و باید همین الان این کار را انجام دهید. زمانی که به این نقطه برسید مغز شما به راحتی تغییر را می پذیرد.
- باید حلقه ارتباطی موجود در ذهن خود را برعکس کنید. هر آن چه را که به ناراحتی و غم ربط داده اید باید با خوشی ارتباط یابد و یا برعکس.
مغز ما هر کاری می کند تا از ناراحتی ها اجتناب کند. بنابراین باید تمامی اقداماتی که برای تغییر باورهایمان در پیش خواهیم گرفت بر همین مبنا باشد:
- هر عقیده ای را که می خواهید تغییر دهید مشخص کنید. در حال حاضر از چه باورهایی رنج می برید؟ چه ارزش هایی روابط زناشویی، زندگی، پول، عشق و خود شما را محدود کرده است؟ باورهایی که شما را از دست یافتن به موفقیت ها باز داشته اند کدامند؟
تنها کافی است که از باورهای محدود کننده فعلی خود آن قدر ناراحت باشید که بخواهید همین امروز تغییرشان دهید آن قدر که مغزتان به این نتیجه برسید که مادامی که این باور وجود دارد باید ناراحتی بسیار زیادی را تحمل کنید.
قدم دوم آن است تا اجازه دهید این عقاید و باورهای غلط در مغز شما با ناراحتی زیادی ارتباط یابد به طوری که باور کنید می بایست خیلی زود آن ها را تغییر دهید.