هنر جذب
سلام
من می دونم که نیروی جذب واقعی هست
ولی می خواهم داستانی از خودم رو براتون تعریف کنم و بعد نظر خودم رو راجب هنر جذب بدهم
من درسم خیلی خوب بود .کانون نخبگان می رفتم ولی روزانه هیچی درس نمی خوندم چون در همون مدرسه که درس رو گوش می دادم می فهمیدم.اونایی که می دونستن که من هیچی نمی خونم به من می گفتن که به هوش خودت دل خوش نکن چون هوش اصلا مهم نیست این تلاش هست که مهم هست.ولی من هیچ توجهی نمی کردم. کلاس ششم بودم . اون سال امتحان تیزهوشان داشیم من گفتم من دیگه حتما قبولم چون کانون نخبگان میرم.روز امتحان فرا رسید رفتم سر آزمون آزمون رو دادم و اومدم بیرون .یک ماه بعد که جواب ها اومد کل بچه های فامیل و همه ی کسایی که در کانون با من هم کلاس بودن قبول شدم اوما من نه
من مجبور شدم که برم مدرسه دولتی .من دان۱ کاراته داشتم و تو لیک آینده سازان بازی می کردم ولی در عین حال خیلی با ادب بودم .مدارس دولتی ایران هم که همه دانش آموز هاش لات هستن وبی دلیل با آدم دعوا می کنن.اولین روز مدرسه بود رفتم یه کنار نشستم یکی آمد و به من گیر داد. من هم رفتم جای دیگه نشستم ولی باز هم گیر داد. باید از این اول یه کاری کنم که هیچ کس دیگه به من گیر نده.رفتم و محکم بهش گفتم چی کار داری من دوست دارم اینجا بشینم . بامن دعوا کرد .من نمی خواستم با او دعوا کنم و فقط مقاومت کردم.ولی اون روز کل مدرسه ریختن سر من و من را زدن.من رو همیشه مسخره می کردند و من هم عصبانی می شدم یک روز از یکی شنیدم که گفت فیلم راز .منم رفتم و فیلم رو دیدم. از اون روز با اینکه هم چنان هیچی نمی خواندم ولی به فیلم راز عمل می کردم.به چیزی که دوست داشتم که داشته باشم فکر می کردم و حرف های دوستانم توجهی نمی کردم .۷ام .۸ام.هم گذشت و در وسط اردیبهشت سال۹ام راهنمایی بودم .می دانستم نهم نیز یک امتحان نمونه دولتی و تیزهوشان دارد. این امتحان آخر اردیبهشت بود.من باز هم هیچی از در س ها رو نه می خوندم ونه قشنگ بلد بودم و همش در رویا بودم.همه و حتی من هم می دانستم که همون بچه های که تیزهوشان ۶م قبول شدند ۹ام هم همون ها قبول می شوند چون نحوه ی کار مدارس باهم ۱۸۰درجه فرق داشت.همون موقع یک فیلمی دیدم که تو اون فیلم می گفت که در فیلم راز یک چیزی رو نمیگه واون اینه که اگر عمل نکنی هیچ چیز اتفاق نمی افتد
من تا چند روز افسرده بودم که عمرم رو الکی تلف کردم رفت.
چند روز بعد که مدرسه رفتم مدیر مدرسه گفت امتحان تیزهوشان تا آخر خرداد عقب افتاده است
من یک جرقه ای تو مغزم خوده شد که گفتم تو می تونی
امتحانی که سوالات ۷ام و۸ام و ۹ام درونش هست ومن هیچ کدوم از اینارو درست نخوندم
شروع کردم به تلاش
یک ماه و ۲ هفته مونده بود تا امتحان
من به خودم گفتم اینجا باید نشون بدی
تمام توانم رو گذاشتم .واقعا دیگه هیچ چیزی رو نمی شنیدم فقط درس می خوندم صبح زود بلند می شدم و شب دبروقت هم می خوابیدم
۲هقته به امتحان مونده بود که ساعت ۵ بعد از ظهر بود که داشتم در می خواندن که خوابم برد
یاعت ۸ بیدار شدم و فمیدم که گوش سمت راستم هیچی نمی شنوه و جیغ می کشه
به مادرم گفتم و مادرم گفت بریم دکتر
ولی من به خودم قول داده بودم که قبول شوم یک هفته و ۴ روز رو بااینکه صدای گوشم نمی گذاشت به شدت درس خواندم
بعد با مادرم به دکتر رفتم
دکتر به من گفت که سکته گوش کردی….
سکته گوش هفته اول درمان قطعی داره و هفته ی دوم هم دارمان تقریبی هست و دیگر درمان نمی شود
اون روز ما شاید ۱۰تادکتر رفتیم
بعد به خانه برگشتیم .اولش من حالم گرفته بود ولی بعدش به خدا گفتم خدایا گوشم هم خوب نشد برام مهم نیست.فقط برام مهمه که این آز مون رو من قبول بشوم
روز آزمون رسید .آزمون دادم و اومدم خانه
فقط یک روز از ۲ هفته اول مانده بود. شنوایی گوش سمت راستم صفر بود.پیش دکتری رفتیم و او برای من ۱۵ تا آمپول وکلی قرص تجویز کرد و نهایتا ۵۰ درصد شنوایی ام برگشت .
هیچ فردی از فامیل نمونه قبول نشد ولی من شدم
من درس ها رو خوندم ولی نه به اون شدتی که در خرداد خوندم
باز هم توانم رو نزاشتم
الان چند ماه بخاطر کورنا مدارس تعطیل بود ولی من بازم هیچی نخوندم برنامه ام اینه که دوباره اراده کنم و المپیاد شیمی و برنامه نویسی جاوا بخونم
وطلا المپیاد بگیرم وخیالم از کنکور راحت بشه
بعد برای آزمونsatوact بخوانم و مهندسی شیمی دانشگاه شریف بخونم
زبان رو هم بخونم که اپلای کنم برای دانشگاه mit
چند مساله داشتم
۱.توصیه شما برای من چیست؟
۲.شما می گویید که انسان باید در ۵ بعد رشد کند.ولی من با توجه به داستان خودم فهمیدم که هیچ چیز بدون تلاش سخت به دست نمی آید .ه رکاری کنیم باز هم وقت کم می آید.چه کار کنیم
من محمد مهدی پالوایه ۱۰ام ۱۶ساله از تهران