در جستجوی ناگفته ها بودیسم و معمای خداشناسی
سخنان بودا در مورد خدا، این میراث جاودانِ خرد شرقی، از دیرباز تا کنون به عنوان آیینی پیچیده و چندلایه، ذهن جستجوگران حقیقت را به چالش کشیده است. در میان تمامی اسرار نهفته در آموزه های بودا، پرسش از جایگاه خدا همچون گوهری ناشناخته می درخشد.
جهانی که ادیان ابراهیمی هستی را با روایتی آسمانی و خدایی آفریننده تفسیر میکنند، سکوت بودا درباره آفرینش جهان و عدم حضور پررنگ مفهوم خدا در متون مقدس بودایی، پرسش هایی بنیادین را برمی انگیزد: آیا این سکوت، انکار مطلق وجود الهی است؟ یا دریچه ای به حقیقتی فراسوی نام ها و مفهوم پردازی های انسانی؟
هندوستان سده پنجم پیش از میلادزادگاه بودیسم سرزمینی بود آکنده از خدایان بی شمار، آیین های پیچیده ی قربانی و سلطه بلامنازع برهمنان. در این بستر، بوداشاهزاده های که قصر را به جستجوی حقیقت ترک گفتآموزه هایش را نه بر پایه ی اساطیر آسمانی، بلکه بر تجربه مستقیم از رنج و راه رهایی از آن بنا نهاد.
او در برابر خدایان هندوبرهما، ویشنو، شیواکه در اوج قدرت معنوی جامعه جای داشتند، موضعی انقلابی اتخاذ کرد: نه پرستش آنها را تأیید نمود، نه به جنگشان شتافت، بلکه جایگاهشان را به موجوداتی ناکامل تقلیل داد که خود در چرخه ی بی پایانِ تولد و مرگ (سمسارا) اسیرند.
اما این همه ی ماجرا نیست. سکوت بودا درباره ی آفریننده ی جهان و عدم طرح صریح مفهوم خدا در متون پالی، بودیسم را به آیینی منحصر به فرد تبدیل کرده استآیینی که گاه به اشتباه ناخداباور خوانده میشود، حال آنکه در لایه های عمیقتر، گونه ای از فراخداباوری را پیش میکشد که حتی خدایان را نیز در مسیر رهایی، وابسته ذهن ناآگاه میداند.
مقاله سخنان بودا در مورد خدا که توسط وبسایت موفقیت دکتر ملک پور ارائه شده با ژرفکاوی در سخنان مستقیم بودا در متونی مانند سوتا پیتاکا، واکاوی مفاهیم محوری چون آناتا (ناخود)، نیروانا، و پراتیتیا ساموتپادا (علت های وابسته) و همچنین بررسی تحول تاریخی مکاتب بودایی، می کوشد پاسخی جامع به این پرسش دیرینه دهد: خدا در جهان بینی بودایی چه جایگاهی دارد؟
در این مسیر، نه به دنبال اثبات یا رد وجود خدا هستیم، نه قصد داریم بودیسم را در قالب های متعارف خداباوری جای دهیم. هدف اصلی، کشف رازی است که در قلب سکوت بودا نهفته:
چگونه آموزه ای که نامی از آفریننده نمیبرد، توانسته است برای قرن ها الهام بخش میلیون ها انسان در جستجوی حقیقت باشد؟
آیا نیرو انا این مفهوم کلیدی نوعی بازتعریف از خدا در قالبی غیرشخصی است؟
یا اساساً بودیسم مسیری کاملاً نوین در تاریخ ادیان گشوده که در آن، پرسش از خدا جای خود را به تجربه بی واسطه ی رهایی داده است؟
این نوشتار، با گذر از سطح نخستینِ تحلیل متون، به بررسی تطبیقی دیدگاه بودیسم با فلسفه علم، نگرشهای مدرن به معنویت، و حتی گفتوگوی بین ادیان میپردازد. از تقابل خدایان تبتی مانند تارا با خدای ابراهیمی تا مقایسه ی نیروانا با مفاهیم عرفانی در مسیحیت و اسلام، همگی گام هایی است برای درک عمیق تر این پرسش کهن.
خدایان در جهانبینی بودا؛ از اسطوره تا واقعیت
برای درک نگاه بودا به خدا، باید بستر تاریخی ظهور او را در هندوستان سده پنجم پیش از میلاد بررسی کرد. در آن دوران، جامعه هندو سرشار از پرستش خدایان متعدد مانند برهما (آفریننده)، ویشنو (نگهدارنده) و شیوا (ویرانگر)بود. بودا در چنین فضایی ظهور کرد، اما آموزه هایش را نه بر پایه پرستش خدایان، بلکه بر تجربه شخصی و رهایی از رنج بنا نهاد.
در متون پالی، بودا بارها به خدایان هندو اشاره می کند، اما نه به عنوان موجوداتی فراتر از چرخهی سمسارا (تولد دوباره)، بلکه به عنوان موجوداتی ناکامل که خود در دام کارما گرفتارند.
نقل قولی از دیگها نیکایا :
ای راهبان، برهما که برخی او را آفریننده ی جهان می پندارند نیز جاویدان نیست. او پیر می شود، میمیرد و دوباره زاده میگردد. او حتی از این حقیقت آگاه نیست؛ پس چگونه میتواند مدعی رهایی بخشی دیگران باشد؟
این سخن نشان میدهد بودا خدایان را موجوداتی محدود و ناکامل میدانست که خود اسیر چرخه رنجاند. از نگاه او، پرستش خدایان نه تنها بی نتیجه است، بلکه انسان را از مسیر اصلی یعنی تلاش برای رهایی از جهل و وابستگی منحرف میکند. بودا در جای دیگری (مَجیما نیکایا) تأکید می کند:
اگر کسی به دنبال پناهگاه است، نباید به خدایان پناه ببرد، زیرا آنها نیز در آتش هوس، نفرت و توهم می سوزند.
این نگاه رادیکال، بنیان های آیین هندو را به چالش می کشید، اما بودا هرگز به دنبال ایجاد دشمنی با خداباوران نبود. او صرفاً بر بی فایده بودن پرستش خدایان در مسیر رهایی تأکید داشت.
برای آشنایی بیشتر با قدرت ماورایی ذهن انسان، میتوانید این مقاله را نیز مطالعه کنید.
سکوت بودا درباره ی آفریننده؛ چرا بودا از خدا سخن نگفت؟
یکی از ویژگی های منحصربه فرد آموزه های بودا، پرهیز از بحث های انتزاعی متافیزیکی است. او ترجیح میداد به جای پاسخ به پرسش هایی مانند آیا جهان آغازی دارد؟ یا آیا خدایی جهان را آفریده؟، بر راهکارهای عملی پایان دادن به رنج تمرکز کند. در چولامالونکیا سوتا، بودا داستان مردی را روایت میکند که با اصرار از او میپرسد: آیا جهان ابدی است یا موقت؟ آیا روح و بدن یکی هستند یا جدا؟. بودا پاسخ میدهد:
فرض کن مردی با تیری زهرآلود زخمی شود و بگوید: تا ندانم این تیر از کجا آمده، یا چه کسی آن را پرتاب کرده، اجازه نمی دهم تیر را از بدنم بیرون بکشند! آن مرد پیش از یافتن پاسخ، میمیرد. من نیز چنین پرسش هایی را پاسخ نمی دهم، زیرا به پایان رنج مربوط نمی شوند.
این تمثیل به وضوح نشان میدهد بودا بحث درباره ی وجود یا عدم وجود خدا رادر مقام آفریننده بی ارتباط با هدف اصلی آموزش هایش میدانست. او معتقد بود گرفتار شدن در گفتمان های فلسفی، انسان را از تمرکز بر راه هشتگانه (نیکایه ها) بازمیدارد.
با این حال، سکوت بودا به معنای انکار مطلق خدا نبود. در تئوادیا سوتا، او می گوید :
کسانی که به نیروانا میرسند، ورای همه ی خدایان و برهمنها قرار میگیرند. آنها حتی از مفهوم خدا نیز فراتر میروند.
به عبارت دیگر، بودا خدا را نه انکار میکند، بلکه آن را مرتبه ای ناکامل در سلسله مراتب هستی میداند. خدایان در بهترین حالت موجوداتی با قدرت های فراتر از انسانها هستند، اما همچنان درگیر جهل (آویجیا) و وابستگیهای ذهنی.
ناخداباوری یا فراتر از خدا؟ تحلیل مفهوم آناتا
آموزه آناتا (ناخود) یکی از ستون های فلسفه ی بودایی است. بر اساس این اصل، هیچ جوهر ثابتی به نام خود، روح، یا آتما وجود ندارد. این نگاه مستقیماً با مفهوم خدای آفریننده در تضاد است، زیرا اگر خدایی جهان را آفریده، میبایست برای هر موجودی خودی ابدی قائل شدچیزی که بودا آن را توهمی ناشی از جهل میدانست.
در اَنگُتّارا نیکایا، بودا تصریح میکند :
این جهان بی آغاز است. هیچ نقطه ای را نمیتوان یافت که موجودات پیش از آن، توسط خدایی آفریده نشده باشند. هر پدیده ای بر اساس شرایط پیشینش شکل میگیرد.
این گفته به نظریه پراتیتیا ساموتپادا (زنجیره ی علت و معلول وابسته) اشاره دارد که جایگزین مفهوم آفرینش الهی میشود. در این نگاه، جهان نه توسط خدایی آفریده شده، بلکه همواره در چرخه ای از پیدایش و فروپاشی قرار دارد. علت این چرخه نیز تشنگی (تانهَا) یا وابستگی های ذهنی موجودات است.
با این حال، نمیتوان بودیسم را یکسره ناخداباور نامید. در مهاپاری نیروانا سوتا، بودا خود را خدای خدایان میخواند، اما این عنوان استعاری است و به جایگاه او به عنوان استادی که مسیر رهایی را گشوده اشاره دارد، نه وجودی فراطبیعی.
خدایان در آیینهای بودایی؛ تحول تاریخی
اگرچه آموزه های اولیه ی بودا بر بی اعتباری خدایان تأکید داشتند، اما با گسترش بودیسم در فرهنگ های مختلف، خدایان محلی به مراسم بودایی راه یافتند. برای مثال، در بودیسم تبتی، خدایانی مانند تارا (الهه ی رحمت) یا آوالوکیتِشْوارا (بودیساتوای مهربانی) پرستش میشوند.
با این حال، این پرستش برخلاف ادیان ابراهیمی هدفش ارتباط با موجوداتی آفریننده نیست، بلکه استفاده از این نمادها به عنوان ابزاری برای تمرکز ذهن و پرورش کیفیت های درونی است.
در لَنکاواتارا سوتا (از متون مهم مهایانه)، آمده است :
خدایان تنها ساخته ذهن انسان اند. اگر ذهن از توهم رها شود، خدایان نیز ناپدید می شوند.
این دیدگاه، خدایان را نه واقعیت های عینی، بلکه بازتابی از امیال، ترسها، و آرزوهای انسان میداند. بنابراین، پرستش آنها تنها تا زمانی معنا دارد که فرد به مرحله ی بیداری (بودهیچیتا) نرسیده باشد.
خداباوری در مکاتب بودایی؛ تنوع آرا
بودیسم به دلیل گستردگی تاریخی و جغرافیایی مکاتب گوناگونی دارد که هرکدام نگاه متفاوتی به مفهوم خدا ارائه میدهند :
۱ . تراوادا (هینهیانه) : نزدیکترین مکتب به آموزههای اولیه بودا. در این مکتب، خدایان جایگاهی حاشیه ای دارند و تمرکز اصلی بر تلاش فردی برای رسیدن به نیروانا از طریق رعایت اخلاق، تمرکز و خرد است.
۲ . مهایانه : در این مکتب، مفاهیمی مانند ذات بودا (تاتاگاتا گاربا) مطرح میشود که گاهی به عنوان حقیقت ناب یا خدای درون تفسیر شده است. برخی از بوداییان مهایان های، این مفهوم را مشابه حضور الهی در ادیان ابراهیمی می دانند.
۳ . ذِن : این مکتب با تأکید بر تمرکزگرایی و شهود مستقیم پرسش از خدا را بی معنا میداند. ذن به دنبال فراروی از همه دوگانگی ها از جمله خدا و انسان، وجود و عدماست.
۴ . بودیسم نیچیرن : در این شاخه، متن نیچیرن شوشو به عنوان حقیقت مطلق پرستش میشود. این رویکرد شباهت هایی به پرستش کتاب های مقدس در ادیان ابراهیمی دارد، اما همچنان بر عدم وجود خدای آفریننده پافشاری میکند.
۵ . بودیسم تبتی : در این مکتب، خدایان به عنوان حامیان مسیر (ییدام) شناخته می شوند. پرستش آنها نه برای دریافت برکت، بلکه برای غلبه بر موانع درونی است.
پرسش های امروزی؛ بودیسم در دنیای علم و خداباوری مدرن
در عصر حاضر، برخی دانشمندان مانند آلبرت اینشتین بودیسم را به دلیل هماهنگی اش با علم ستوده اند. به گفته اینشتین: بودیسم تنها دینی است که می تواند با علم مدرن همگام شود. این هماهنگی عمدتاً به دلیل نبودِ تعارض بین نظریه هایی مانند تکامل داروین یا مهبانگ با آموزه های بودایی است، زیرا بودیسم هرگز ادعایی درباره آفرینش جهان نداشته است.
از سوی دیگر، فیلسوفانی مانند جان هیک معتقدند مفهوم نیروانا در بودیسم، کارکردی مشابه خدا در ادیان ابراهیمی دارد: هر دو نماد حقیقت نهایی و رهایی از رنج هستند. با این حال، بودیسم برخلاف ادیان ابراهیمی این حقیقت را نه به عنوان وجودی جدا از انسان، بلکه به عنوان حالتی از آگاهی میداند.
بودا در دهاماپادا که به انجیل بوداییان معروف است می گوید:
همه موجودات از مرگ می هراسند. همه زندگی ها گرانبهاست. پس خود را جای دیگران بگذار و نه بکشی، نه فرمان کشتن دهی.